دوده

ساخت وبلاگ
تو مغازه واستادم و دارم به كوهي از شوميزاي مشكي كه فروشنده برام آورده نگاه مي كنم. تو انتخابه اينكه كدومو پرو كنم موندم كه يهو يه صداي قشنگ آشنا صدام ميزنه. "الهه جوون" مي چرخم با چشماي سبز روشن و موهاي زيتونيش زل زده بهم. يهو از خوشحالي صداش مي كنم شااااادي و بعد ميپره تو بغل ام. با دوست پسرش اومده دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

زير چشم هايم سايه انداخته. خسته ام. به الف هاي سركشي نگاه مي كنم كه روي كاغذ رژه مي روند. اين كلمات در هم پيچيده كه بر روي كاغذ كش امده اند مثه دقايق عمر من مي مانند. پر فراز و نشيب. گاه زيبا و گاه در قهقرا... زير چشم هايم سايه انداخته، خسته ام. كاج مطبق زيبايي همسايه ام بود. اين روزها دارد خشك مي دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

حتي اين شعمداني پشت اين ايوان زيبا نيز دلتنگ است. مثل من، مثل تو و مثل هر كسي كه مي شناسم. نوشتن بهانه مي خواهد. نوشتن فكري مي خواهد كه نمي گويم آسوده، اما حداقل كم اكي، قدر روزنه اي، باز باشد. نه مثل من، نه مثل تو و نه مثل ما كه اسير روزمرگي شده ايم و در هياهو و قيل و قال اين روزها گم شده ايم. براي دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند  نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند نسیم ، بوی تو را می برد به همره خودکه با غرور ، به گل های باغ سر بزند  شب از تب تو و من سوخت ، وصلمان آبیمگر بر آتشِ تن های شعله ور بزند تمام روز که دور از توام چه خ دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

سرم درد میکنه، تو تاکسی بغل دست راننده نشسته ام که یهو ماشینو می‌کشه بغل و تو گوشم داد میزنه تا مقدم بیشتر نمی رم. اون مسافره میگه نه و منم چشم چپمو جمع می کنم. انگار صداش از وسط مردمک چشمم زد بیرون. تو هوا به این خوبی بخاری زده، دارم بالا می‌یارم سرم درد میکنه، سخنران اول بعد ۴۵ دقیقه از رو سن میاد دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

از هر اتاق که به اتاقی دیگر قدم میگذارم دردی در گذشته شخم می خورد. در تک تک طاقچه ها، درهای قدیمی، پستو ها و حتی سنگفرش های حیاط... . قلبم هی تند و تندتر میزند. خاطرات محاصره ام کرده اند. تنها نیستم. خودم را کنترل میکنم. کسی رویدادی از آن خانه روایت می کند. برای من خاطره اسن. حاطره ای مرگ زده، خاطره دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

هوا آنقدر بهاريست كه بتواني در تك تك سلول هاي بدنت سراغ بهار را بگيري. همه فهميده اند رسيده است. خيابان باران خورده، درخت هاي تميز و خيس باران، سنگ فرش ها و نيكت هاي تر و تازه همه و همه نويد زندگي مي دهد. از ذوقم باراني ام را تنم نمي كنم تا كمي خنكي بهار جانم را بيدار كند. باز هم آهنگي كشف كرده ام ا دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

هوا يخ در بهشتي است. باران زيبايي مي بارد و من هر لحظه بيشتر دلم مي خواهد به جاي رفتن به محل كار، قدم زنان، هدفون در گوش، با موسيقي ملايمي راه يك جاي دنج را در پيش گيرم و آنقدر پياده بروم تا خسته شوم. با در جايي سبز در تابي بشينم و تاب بخورم و باران به صورتم بزند. دلم خنكي باران مي خواهد. درونم اتش دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01

صداي خور خور فلاسفك چاي مي آيد و سوتي كه پسرك از آن سره راهرو بي پنجره مي زند. عروسي با چشم هاي پف كرده و خواب آلود، نخستين نگاه خود را در آينه از روز عروسيش با ديگران قسمت مي كند. قطعا امروز جهان برايش زيباتر است. مگه نه اينكه دل به دلدار مي رسد. يك كوه جلسه ننوشته دارم و يك سر با هزار سودا. اين وس دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01